بسم الله الرّحمن الرّحیم
«أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِى بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ...»
هر کجا باشید، اگر چه در ساختمان ها و برج های بلند و محکم، مرگ سراغتان می آید.
سورۀ نساء - آیۀ78
نکاتی اجمالی در مورد آیه:
فرار از مرگ چه سودى براى انسان، مى تواند داشته باشد؟ شما در هر کجا که باشید، مرگ به دنبالتان مى شتابد و بالاخره روزى شما را در کام خود فرو خواهد برد، حتى اگر در برج هاى محکم باشید. پس چه بهتر که این مرگ حتمى و اجتناب ناپذیر، در یک مسیر سازنده و صحیح، همچون جهاد در راه خدا، انسان را دریابد. انسان همیشه باید طبق وظیفه اش عمل کند که اگر این اتفاق، افتاد، هیچگاه از مرگ، نگرانی و هراسی نخواهد داشت. هرگاه مرگ، نزدیکش شود، او مرگ را در آغوش می گیرد.
پاییز روستای کلاته آهن
طرقبه - استان خراسان رضوی
زمان اجرای برنامه: آبان1396
روستای کلاته آهن، با ارتفاع 1440متر از سطح دریا، در 9کیلومتری جنوب طرقبه، واقع شده است. این روستا، یکی از روستاهای ییلاقی طرقبه محسوب می شود که در روزهای تعطیل، مملو از گردشگر می باشد. رودخانه روستا و طبیعت پیرامون، بسیار زیبا و تماشایی است. شغل اکثر اهالی روستا، باغداری است و لذا باغ های زیادی در اطراف روستا، به چشم می خورد.
پاییز شده بود و من نمی خواستم فرصت عکاسی در این ماه را به راحتی از دست بدهم. تصمیم گرفتم برای عکاسی، به طبیعت روستای کلاته آهن بروم. پس از ورود به روستا و طبیعت اطراف آن و دیدن مناظر شگرف پاییزی، در طول 8ساعت پیمایش، متوجه شدم که روستای کلاته آهن، انتخاب خوبی برای عکاسی پاییزه بوده است.

موقعیت روستای کلاته آهن بر روی نقشه
































































































































































نمایی از روستای کلاته آهن












جرعه ای از دریا...
امام سجاد(علیه السّلام) فرمود:
«سخت ترین لحظه های آدمیزاد، سه موضع هست. لحظۀ اول، زمانی است که ملک الموت با او دیدار می کند. لحظۀ دوم زمانی است که در قیامت از گورش بر می خیزد. لحظۀ سوم زمانی است که در قیامت، نزد خداوند عزّوجلّ، می ایستد که اگر نیکوکار باشد، راهی بهشت می شود و اگر نیکوکار نباشد، راهی دوزخ می گردد.»
فرازی از "دعای کمیل" که مناجات أمیر المؤمنین(علیه اسّلام) با خدا می باشد: (کتاب مفاتیحُ الجِنان)
«ألّلهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبِ الَّتی تَهتِکُ العِصَمَ، ألّلهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبِ الَّتی تُنزِلُ النِّقَمَ، ألّلهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبِ الَّتی تُغَیِّرُ النِّقَمَ، ألّلهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبِ الَّتی تَحبِسُ الدُّعاءَ، ألّلهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبِ الَّتی تُنزِلُ البَلاءَ.»
خدایا، آن گناهم را که مُنجر به پرده دری و بی حیایی می شود را بیامرز؛ و آن گناهانم را که منجَر به ریزش بدبختی ها و از بین رفتن برکت می شود را بیامرز؛ و آن گناهانم را که منجر به دگرگون شدن نعمت ها می گردد را بیامرز؛ و آن گناهانم را که منجر به حَبس و بالا نرفتن دعاهایمان می شود را بیامرز؛ و آن گناهانم را که منجر به نزول بلا می شود را بیامرز.
فرازی از کتاب صَحیفۀ سجّادیّه که مناجات امام سجّاد(علیه السّلام) با خداوند می باشد:
«هَذا مَقامُ مَن تَداوَلَتهُ أیدِی الذُّنوبِ، وَ قادَتهُ أزِمَّةُ الخَطایا، وَ استَحوَذَ عَلَیهِ الشَّیطانُ، فَقَصَّرَ عَمّا أمَرتَ بِهِ تَفریطاً، وَ تَعاطَی ما نَهَیتَ عَنهُ تَغریراً. کَالجاهِلِ بِقُدرَتِکَ عَلَیهِ، أو کَالمُنکِرِ فَضلَ إحسانِکَ إلَیهِ حَتَّی إذا إنفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الهُدَی، وَ تَقَشَّعَت عَنهُ سَحائِبُ العَمَی، أحصَی ما ظَلَمَ بِهِ نَفسَهُ، وَ فَکَّرَ فیما خالَفَ بِهِ رَبَّهُ، فَرَأی کَبیرَ عِصیانِهِ کَبیراً وَ جَلیلَ مُخالَفَتِهِ جَلیلاً. فَأقبَلَ نَحوَکَ مُؤَمِّلاً لَکَ مُستَحیِیاً مِنکَ، وَ وَجَّهَ رَغبَتَهُ إلَیکَ ثِقَةً بِکَ، فَأمَّکَ بِطَمَعِهِ یَقیناً، وَ قَصَدَکَ بِخَوفِهِ إخلاصاً، قَد خَلا طَمَعُهُ مِن کُلِّ مَطموعٍ فیهِ غَیرِکَ. فَمَثَّلَ بَینَ یَدَیکَ مُتَضَرِّعاً، وَ غَمَّض بَصَرَهُ إلَی الأرضِ مُتَخَشِّعاً، وَ طَأطَأَ رَأسَهُ لِعِزَّتِکَ مُتَذَلِّلاً، وَ أبَثَّکَ مِن سِرِّهِ ما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنهُ خُضوعاً، وَ عَدَّدَ مِن ذُنونبِهِ ما أنتَ أحصَی لَها خُشوعاً، وَ استَغاثَ بِکَ مِن عَظیمِ ما وَقَعَ بِهِ فی عِلمِکَ وَ قَبیحِ ما فَضَحَهُ فی حُکمِکَ.» دعای31 - شماره های 6تا9
اینک در حضور تو قرار دارد بنده ای که دستخوش گناهان گشته و عنان او به دست خطاها سپرده شده؛ و شیطان بر او چیره گشته و او را فریفته است، و نسبت به عمل به فرامین کوتاهی کرده و بهانه آورده است. گویی بنده ات، قدرت تو را ندانسته و احسان بسیار تو را نشناخته است. اما وقتی ابرهای تیره کنار رفتند و چشم او از نابینایی نجات پیدا کرد، ستم هایی که بر خود کرده بود را شمارش کرد و در مخالفت با پروردگار، اندیشه کرد و گناهان بزرگ خود را دید. بالأخره او با امید و شرم، روی به تو آورد و با آرامش دل، به روی تو رغبت نمود و با یقین و آرزو، آهنگ تو را کرد و با دلِ ترسان و بی آلایش، قصد تو را نمود و چشم امیدش از غیر تو بسته شد. زاری کنان، حضور تو ایستاد و با فروتنی هر چه تمام تر، دیده به زمین دوخت و سر خود را به خواری و ذلت، در برابر تو، پایین آورد و راز خویش را با تو در میان نهاد و گناهان خویش را یک به یک، بر زبان آورد و از آن کثافات و آلودگی های بزرگی که دچار آن ها شده بود، به تو پناه آورد.
«به امید ظهور یگانه مُنجی عالَم»
خارِ توأم ای گل، ز چه رو، خار بمیرم بُگذار، کنار تو به گلزار، بمیرم
دیدار تو خوب است ولی خوب تر از آن این است که در لحظۀ دیدار، بمیرم
یک عمر، نگه داشته ام جان به هوایَت یک لحظه نگاهم کن و بُگذار بمیرم
چشمی بِگُشا تا که به یک چشم گشودن یک بار تو را بینم و صد بار بمیرم
هر چند چو من عَبد خطاکار، نداری مَگذار که چون عبد خطاکار بمیرم
لطفاً برای مشاهدۀ سایر سفرنامه های من در استان خراسان رضوی، اینجا را کلیک نمایید.
لطفاً برای مشاهدۀ سایر سفرنامه های من در ایران، اینجا را کلیک نمایید.
برای مشاهدۀ صفحه اصلی سایت، اینجا را کلیک نمایید.