بسم الله الرّحمن الرّحیم
«بَدِيعُ السَّمَواتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضى أَمْراً فإِنّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.»
خداوند، آسمان و زمین را نوآورانه و خلّاقانه آفرید. او وقتی چیزی را بخواهد که به وجود بیاید، فقط تا فرمان بدهد: «باش»، بدون هیچ درنگی به وجود می آید.
سورۀ بقره - آیۀ117
صعود قله علم کوه از مسیر حصار چال
کلاردشت - مازندران
زمان اجرای برنامه: نیمه دوم مرداد1395
هرگاه نام علم کوه به گوش می خورد، ناخود آگاه، انسان یاد عظمت، غرور، صلابت، ایستادگی و پایداری می افتد. هرکس بر روی این قله پا گذاشته باشد، این مفاهیم را به خوبی درک می کند. کوهستان علم کوه، پر از هیبت و شکوه و زیبایی و بزرگی است. این منطقه، از مناطق منحصر به فرد کوهستانی کشور عزیزمان، ایران اسلامی به حساب می آید. علم کوه، پر است از تلاش و همت کوهنوردان، که هیچ گاه، قله را تنها نگذاشته اند. علم کوه پر است از خاطره های تلخ و شیرین. علم کوه، بهشت کوهنوردان است.
در روزهای واپسین مرداد ماه، من از مشهد عازم نوشهر می شوم و با گروه کوهنوردی چکاد، راهی علم کوه می شویم. صبح زود با یک جیپ، به سمت کلاردشت، حرکت می کنیم. از کلاردشت، به سمت روستای رودبارک می رویم و از آن جا، محله های اکاپل، اطاق سرا و ونداربن را رد می کنیم تا بالأخره به تنگه گلو می رسیم. برای کوهنوردانی که از مسیر حصار چال می خواهند علم کوه را صعود کنند، اینجا پایان مسیر ماشین رو می باشد و باید از این تنگه که ارتفاعش به 3000متر می رسد، پیمایش را آغاز می کنند. ساعت، 10صبح است و ما با کوله های سنگین، گام در مسیر می گذاریم. مسیری که به صورت پاکوب می باشد و ما را تا خود حصار چال، هدایت می کند.
مسیر جاده خاکی، با رنگ سبز و مسیر صعود، با رنگ آبی مشخص شده است.
چشم انداز تنگه گلو
سلسله آبشارهای تنگه گلو
یخچال هایی که در مسیر پاکوب حصار چال قرار دارند و تعدادشان هم کم نیست.
چشم انداز قلۀ لشگرک بزرگ با ارتفاع 4256متر
نمایی از قله لشگرک بزرگ در ابتدای دشت حصار چال
نمایی از قلۀ زرده گل با ارتفاع4231متر در شمال دشت حصارچال
بعد از 4ساعت پیمایش، به حصار چال می رسیم. حصار چال، دشتی مرتفع با 3740متر می باشد که بین چند قلۀ 4000متری، محصور شده است. چشم انداز و طبیعت حصار چال، بسیار زیبا و فرح بخش می باشد که کمپینگ بسیار مناسبی برای کوهنوردان به حساب می آید. رؤیت قله های 4000متری که از حصار چال، نزدیک تر و دست یافتنی تر از جاهای دیگر به نظر می رسد، از دیگر ویژگی های این دشت رؤیایی می باشد.
طبق برنامه ما فردا صبح زود، صعود خواهیم کرد و اکنون در ساعات پایانی روز، فرصت مناسبی است تا در حصار چال گشت و گذار داشته باشیم و از مناظر دل نشینش، بهرۀ کافی را ببریم. در این بین، برخی از کوهنوردان دیده می شوند که برای هم هوایی، به ارتفاعات اطراف رفته اند.
محل استقرار کمپینگ ما بر خلاف سایر گروه ها، در ابتدای دشت حصارچال، انجام گرفت.
قله لشگرک بزرگ
چشم انداز زیبای قله منار با ارتفاع4378متر از دشت حصار چال
عکس یادگاری اعضای گروه
رودخانه ای پرآب که از کنار محل اصلی کمپینگ، در دشت حصار چال، عبور می کند.
نمایی از کمپ اصلی حصار چال با ارتفاع 3740متر
صبح روز دوم، فرا می رسد و ما طبق فرمان سرپرست، ساعت 3صبح، که تقریباً سه ساعت تا روشن شدن هوا مانده است، از چادر ها خارج شده و در نسیم سرد سحرگاه، به سمت قله حرکت می کنیم. در انبوه گروه هایی که امروز صعود خواهند کرد، گروه ما جزو اولین گروه هایی است که از چادرها بیرون زده اند. با یک کولۀ سبک، یک بطری آب و تنقلات کافی، تا قله پیش روی خواهیم کرد.
نمایی از قله علم کوه
قله علم کوه
نمایی از قله آزادکوه که در غبار صبح گاهی، به سختی قابل رؤیت می باشد.
در حالی که ما در زیر قلل خرسان قرار داشتیم، تازه نور طلایی رنگ آفتاب، بر رخ قلل خرسان، نمایان شد.
نمایی از قلۀ مرجیکش با ارتفاع 4580متر
در مسیر نفس گیر قله
نمایی از قلل خرسان در سمت راست تصویر
چشم انداز قله مرجیکش از مسیر قله علم کوه
نمایی دیگر از قله مرجیکش
بعد از 5ساعت پیمایش و در حالی که عقربه های ساعت، روی 8 قرار دارد، گروه، به بام علم کوه می رسد. هوا نسبتاً خوب است و باد زیادی نمی وزد. عکس های یادگاری را گرفته و پس از استراحتی مختصر، به سمت پایین حرکت می کنیم.
نمایی از شاخک غربی که فاصلۀ چندانی تا قله ندارد.
چشم انداز غربی قله علم کوه
چشم انداز شرقی قله علم کوه - قله مرجیکش در سمت راست و شاخک شرقی و غربی، در سمت چپ تصویر مشاهده می شود.
قله علم کوه با ارتفاع 4850متر
چشم نداز قله تخت سلیمان از قله علم کوه
چشم انداز غربی قله علم کوه - قلۀ تخت سلیمان در سمت راست تصویر دیده می شود.
چشم انداز جنوبی قله علم کوه و مسیر صعود این قله از حصارچال
مسیر بازگشت نیز هرچند، سریع تر طی می شد، اما خسته کننده و ملال آور بود. به هر حال پس از تلاش 3ساعته، مجدداً به حصار چال می رسیم.
قلل خرسان در سمت راست و قله مرجیکش در سمت چپ تصویر، دیده می شوند.
نمایی دیگر از قلل خرسان و قله مرجیکش
نمایی از قلل خرسان شمالی و خرسان میانی و خرسان جنوبی
در مسیر بازگشت
نمایی از قلۀ خَرسان شمالی با ارتفاع 4680متر و قله خرسان میانی، با ارتفاع 4620متر و قلۀ خَرسان جنوبی با ارتفاع 4659متر
حوض چه های زیبایی که بر اثر ذوب شدن یخچال ها، به وجود آمده است.
نمایی از قلل گردونکوه و لشگرک بزرگ
قله ستبر آزادکوه که در راه بازگشت، بهتر دیده می شود.
قله لشگرک بزرگ
زمانی که دشت حصارچال، از دور خودنمایی می کند.
نمایی از قلۀ گردونکوه، در سمت راست و قله لشگرک بزرگ، در سمت چپ تصویر
دشت حصارچال و چادرهای رنگارنگ
در این تصویر، قله منار، در سمت راست و قله گردونکوه، در وسط و قله لشگرک بزرگ، در سمت چپ قرار دارند.
قله لشگرک بزرگ
چشم انداز قله منار و قله گردونکوه
تصویری زیبا از دشت حصارچال - قله ها به ترتیب از راست: منار، گردونکوه شمالی، گردونکوه، لشگرک بزرگ
اندکی استراحت می کنیم. اکنون ساعت، 1ظهر است و تصمیم بر این می شود که ناهار را در شهر صرف کنیم. به سمت پایین و محل ماشین ها، حرکت می کنیم و پس از 3ساعت، برنامۀ علم کوه ما به پایان می رسد.
در مسیر حصارچال به تنگه گلو، مجدداً به یخچال های بزرگ، برخورد می کنیم.
و رودخانۀ خستگی ناپذیری که راه خودش را از زیر یخچال ها طی می کند.
تنگه گلو، پایان برنامه صعود علم کوه است.
در پایان گزارش، از سرپرست و دیگر اعضای گروه کوهنوردی چکاد نوشهر، سپاس گزارم که در اجرای این برنامه، زحمات زیادی کشیدند.
و اما در پایان...
طاووس یمانی، یکی از اصحاب امام چهارم(ع) است. او می گوید:
شبی امام سجاد(ع) را دیدم که تا سحر، به دور خانۀ خدا طواف می کرد و به عبادت مشغول بود. چون خلوت شد و کسی را ندید، به آسمان نگریست و با این جملات با خدا مناجات می کرد: «خدایا؛ ستارگان در افق ناپدید شدند و چشمان مردم به خواب رفت و درهای تو بر روی درخواست کنندگان و سائلان درگاهت گشوده شده است... .» طاووس یمانی، جمله های زیادی در این زمینه از مناجات های خاضعانه و عابدانۀ آن حضرت، نقل می کند و می گوید، امام چند بار در خلال مناجات خویش گریست و سپس به خاک افتاد و بر زمین سجده کرد. من نزدیک رفتم و سر امام را بر زانو نهادم و گریستم. اشک های من نیز سرازیر شد و قطرات آن، بر چهره اش چکید و مناجاتش متوقف شد. امام برخاست و نشست و فرمود: «تو که هستی که مرا از یاد پروردگارم مشغول ساختی؟» عرض کردم: من طاووس هستم، ای پسر پیامبر. این زاری و بی تابی که شما می کنید، چیست؟ ما باید چنین در درگاه خدا ضجه و ناله کنیم که گناهکار و جفا پیشه ایم. پدر تو، حسین بن علی و مادر تو، فاطمۀ زهرا و جد تو، رسول خدا است. (یعنی شما چرا با این نسب شریف و پیوند عالی، در وحشت و هراس هستید؟) امام سجاد، زین العابدین(ع) به من نگاه کرد و فرمود: «نه، نه، ای طاووس؛ سخن نَسَب را کنار بگذار. خدا بهشت را برای کسی آفریده است که مطیع و نیکوکار باشد، هرچند غلامی سیاه چهره باشد و نیز آتش را آفریده است برای کسی که نافرمانی کند ولو آقازاده ای از طائفۀ قریش باشد. به خدا قسم، فردای قیامت تو را سود نمی دهد مگر عمل صالحی که امروز پیش می فرستی.»
فرازی از دعای جوشَن کبیر که در آن، خداوند را معرّفی و توصیف می نماید: (کتاب مفاتیحُ الجِنان)
«یا مَن جَعَلَ الأرضَ مِهادا»: ای خدایی که زمین را، بستر و محلی مناسب برای حیات، قرار دادی.
«یا مَن جَعَلَ الجِبالَ أوتاداً»: ای خدایی که کوه ها را برای استقرار و تعادل زمین، میخ قرار دادی.
فرازی از کتاب صَحیفۀ سجّادیّه که مناجات امام سجّاد(علیه السّلام) با خداوند می باشد:
«ألّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِه، وَ اجعَل ثَنائی عَلَیک، وَ مَدحی إیّاکَ وَ حَمدی لَکَ فی کُلِّ حالاتی حَتّی لا أفرَحَ بِما آتَیتَنی مِنَ الدُّنیا، وَ لا أحزَنَ عَلَی ما مَنَعتَنی فیها، وَ أشعِر قَلبی تَقواک، وَ استَعمِل بَدَنی فیما تَقبَلُهُ مِنّی، وَ اشغَل بِطاعَتِکَ نَفسی عَن کُلِّ ما یَرِدُ عَلَیَّ حَتّی لا اُحِبَّ شَیئاً مِن سُخطِک، وَ لا أسخَطَ شَیئاً مِن رِضاک.»
خدایا بر محمد(ص) و آل او درود فرست؛ و توفیق دِه که همیشه، ثناگو و سپاس گزار تو باشم. خدایا چنان که به نعمت هایی که در دنیا به من داده ای، مسرور و سرمست، نشوم و از نعمت ها و مواهبی که از من گرفته ای، اندوهگین و غم آلود، نشوم. خدایا، ترس خودت را در دلم جای دِه و مرا به هر کاری که می پسندی و رضایت داری، مشغول بدار و به اطاعت و بندگیت، سرگرم کن. ای خدای من؛ توفیقی عطا کن که چیزی را که تو نمی پسندی، آرزو و هوس نکنم و چیزی را که تو می پسندی، ناخوش ندارم و احساس کراهت نکنم.
«به امید ظهور یگانه مُنجی عالَم»
آیا برای خاطرِ او کار، کردی از خواب غفلت خویش را بیدار کردی
اینقدر منشین و مگو "مهدی" نیامد آیا برایش راه را هموار کردی
تا عکس رویش بر روی قلبت بیفتد آئینه ات را پاک از زنگار کردی
آقا دوباره جمعه ای بی تو گذشت و تنهائیم را بر سرم آوار کردی
این بار هم در آخر یک هفتۀ تلخ آن قصۀ دیرینه را تکرار کردی
راه نفس را بُغض هجرانت گرفته این غصه را مثل طنابِ دار کردی
باید خودت مرهم شوی بر زخم هایم آخر تو بودی که مرا بیمار کردی
لطفاً برای مشاهدۀ سایر سفرنامه های من در استان مازندران، اینجا را کلیک نمایید.
لطفاً برای مشاهدۀ سایر سفرنامه های من در ایران، اینجا را کلیک نمایید.
لطفاً برای مشاهدۀ صفحۀ دربارۀ من، اینجا را کلیک نمائید.